برگ زرد پاییزی

برگ ریزان دلم را تو ببین..........

برگ زرد پاییزی

برگ ریزان دلم را تو ببین..........

خواستم که با تو درد دل کنم (قیصر امین پور)


این ترانه بوی نان نمی‌دهد
بوی حرف دیگران نمی‌دهد

سفره دلم دوباره باز شد
سفره‌ای که بوی نان نمی‌دهد

نامه‌ای که ساده و صمیمی است
بوی شعر و داستان نمی‌دهد

با سلام و آرزوی طول عمر
که زمانه این زمان نمی‌دهد

کاش این زمانه زیر و رو شود
روی خوش به ما نشان نمی‌دهد

یک وجب زمین برای باغچه
یک دریچه، آسمان نمی‌دهد

وسعتی به قدر جای ما دو تن
گر زمین دهد، زمان نمی‌دهد!

فرصتی برای دوست داشتن
نوبتی به عاشقان نمی‌دهد

هیچ کس برایت از صمیم دل
دست دوستی تکان نمی‌دهد

هیچ کس به غیر ناسزا تو را
هدیه‌ای به رایگان نمی‌دهد

کس ز فرط های‌و‌هوی گرگ و میش
دل به هی‌هی شبان نمی‌دهد

جز دلت که قطره‌ای است بیکران
کس نشان ز بیکران نمی‌دهد

عشق نام بی‌نشانه است و کس
نام دیگری بدان نمی‌دهد

جز تو هیچ میزبان مهربان
نان و گل به میهمان نمی‌دهد

ناامیدم از زمین و از زمان
پاسخم نه این ، نه آن…نمی‌دهد

پاره‌های این دل شکسته را
گریه هم دوباره جان نمی‌دهد 


خواستم که با تو درد دل کنم


گریه‌ام ولی امان نمی‌دهد

زنده یاد قیصر امین پور

کاش می دیدم چیست ... (فریدون مشیری)


کاش می دیدم چیست

انچه از عمق تو تا عمق وجودم جاریست

اه وقتی که تو لبخند نگاهت را

می تابانی

بال مژگان بلندت را

می خوابانی

اه وقتی که تو چشمانت

ان جام لبالب از جان دارو را

سوی این تشنه ی جان سوخته می گردانی

موج موسیقی عشق

از دلم می گذرد

روح گلرنگ شراب

در تنم می گردد

دست ویران گر شوق

پر پرم میکند ای غنچه رنگین پر پر....

من ، در آن لحظه که چشم تو به من می نگرد

برگ خشکیده ایمان را

در پنجه باد ،

 رقص شیطانی خواهش را ،در آتش سبز !

 نور پنهانی بخشش را ،در چشمه مهر !

 اهتزاز ابدیت را می بینم !!

 بیش از این ، سوی نگاهت ، نتوانم نگریست !

اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست !

کاش می گفتی چیست

آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست ؟!


زنده یاد فریدون مشیری